بسمه تعالی
نام فیلم: دربند کارگردان: پرویز شهبازی ارزش دیدن: دارد
داستان فیلم مربوط به یک دختر دانشجوی شهرستانی است که برای تحصیل به تهران میاید و خارج از خوابگاه مکانی را به همراه یک دختر غیر دانشجو برای سکونت اجاره میکند. در ادامه متوجه مفاسد اخلاقی دختر همخانه و دوستان او میشود ولی با حُسن ظن بیجا به آن دختر، دچار خسارت شده و حتی کارش به دادگاه و زندان میکشد. همخانه به خارج میگریزد و این دختر آزاد میشود.
دربند را پرویز شهبازی نوشته و ساخته است. وی در کارنامه اش تجارب نسبتا موفقی در ساخت 4 فیلم، تهیه کنندگی، نویسندگی و تدوین دارد و همین نکته، انتظارات جامعه منتقدان را از او بالا می برد؛ انتظاری که ظاهرا پس از اکران در جشنواره 31 فجر (با همه حاشیه ها و خودزنی های ضمن تولید!) برآورده نشد.
فیلم یک ملودرام اجتماعی است که نسبت به عواقب جدایی خانواده از فرزندان و نسل جوان هشدار می دهد. فیلمساز تلاش دارد تا چهره شایانی از هویت مستقل و ریشه دار یک دختر جوان ایرانی را به تصویر بکشد و در این مسیر، از ریتمی مناسب و لحنی جذاب و درگیر کننده نیز در روایت داستانش بهره می برد. اما این جذابیت نمیتواند عمق چندانی به ادبیات مبتدیانه و نصیحت گوی فیلم ببخشد.
جامعه ی "دربند" جامعه ای تیره و ناامن است که دائما قربانی می گیرد. نمایش ناامنی و نامردی، همراه با اغراق زیادی صورت گرفته که در جهان واقع لااقل به این شدت وجود ندارد.
از دیگر کاستی های فیلم این است که هیچ نشانی از یک خانواده سالم به مخاطب ارائه نمی دهد. حتی خانواده دختر شهرستانی با اینکه دختری نجیب، اصیل و با هویت مستقل تحویل جامعه داده اند ولی دیگر هیچ سراغی از او نمی گیرند و دختر در همه مشکلات پیش رو، تنهاست و در همین تنهایی و تشویش و اضطراب، مجبور است تصمیم گیری کند؛ تصمیماتی که معمولا او را "در بند" می اندازند.
پایبندی دختر به قید و بندها، بیشتر مبتنی بر یک عادت خانوادگی و سنتی است تا یک انتخاب عالمانه و عمیق. بنابراین رفتارهای درست او نیز چندان قابل دفاع نیست. او در مواردی همچون حضور در مجلس افراد ناباب و نیز رعایت نجاست و پاکی (مثل صحنه پاک کردن خونهای روی پله) حساسیت و رفتار صحیحی از خود بروز نمی دهد.
در کل، دربند فیلمی جذاب و مخاطب پسند است که قصه ساده و البته تکراری و یکنواختش را با هنرمندی و جذابیت نسبی بیان میکند.