بسمه تعالی
حوزه علمیه و سی و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر
بخش اول: ویژگی های ساختاری
جشنواره بین المللی فیلم فجر به عنوان بزرگترین رخداد هنری کشور، سی و یکمین دوره برگزاری اش را امسال در حالی جشن گرفت که حوزه علمیه برای دومین سال متوالی به شکل رسمی و در قالب یک تیم کارشناسی در آن حضور داشت و بنده نیز این افتخار را داشتم که این تیم را همچون سال گذشته همراهی کنم.
آنچه در ادامه خواهید خواند، گزارش مختصری از مهمترین امتیازات، انتقادات، مختصات و مشترکات این جشنواره با ادوار سابق است.
1) گزینش و انتخاب
وجود هیئت انتخاب فیلمها مسبوق به سابقه بود ولی نه به این شکل و با این رویکرد. فیلمهای امسال با سطح تازه ای از استاندارد کمی و کیفی روبرو شدند تا جایی که از بین نزدیک به 100 اثر سینمایی متقاضی، تنها 37 اثر فرصت حضور در جدول مسابقه را یافتند. افزون بر این، ستاد برگزاری جشنواره امسال، رویکرد محتوایی تازه ای را نیز بنا نهاد تا از تکرار مضامین اسفبار سال گذشته و تعرض به مرزهای عرفی و اخلاقی جامعه پیشگیری کند؛ رویکرد مثبت و شجاعانه ای که بازتابهای متفاوتی در میان اهالی رسانه به دنبال داشت و عده ای از سینماگران پرمدعای فرمگرا و اخلاق گریز را از حضور در جشنواره ای با نام انقلاب، محروم کرد.
2) سیاست های استراتژیک
محال است بتوانید یک فیلم ضدصهیونیستی و ضدامپریالیستی را به یک جشنواره درجه چندم اروپایی عرضه کنید ولی حافظه 30 ساله جشنواره فجر تا دلتان بخواهد فیلمهای ریز و درشتی را به یاد دارد که با وهن انقلاب و احکام شریعت، مفتخر به دریافت سیمرغ گشته، به ریش هنرمندان متعهد این مرز و بوم نیز خندیده اند؛ چندانکه اگر نبودند معدود فیلمسازان متعهد و فیلمهای شاخص، همانا جاده سینمای انقلابی کشور زیر خروارها خاک اصلاح طلبی، روشنفکرنمایی، خودباختگی و خودسانسوری رسانه ای مدفون گشته، نه از مقصد خبری بود و نه از مقصود اثری.
سینمای کشور، امروز نیازمند طوفانی است تا نسبت خود را با هدف و زاویه اش را با مسیر بازیابد. سیاست گذاری ها و مرزبندی های حداقلی و برحقی که ستاد جشنواره امسال، مصرانه و با تحمل هزینه های روانی و فشار تبلیغاتی فراوان، برآن ایستاد، خنُک نسیمی از همان طوفان بود که اگر بپاید، ثمر آرد؛ هرچند در جشنواره ای که ظرف سه سال گذشته سه دبیر مختلف را تجربه کرده و سال آینده نیز با تغییر دولت، امید چندانی به ابقای دبیر فعلی نیست، برنامه ریزی دراز مدت و سیاست گذاری اصولی، آرزوی گزافی است.
3) نظم و مدیریت
وجود جدول زمانبندی دقیق پخش فیلمها آنهم یک هفته قبل از آغاز جشنواره، داشتن سالن اختصاصی سینماگران و اصحاب رسانه، امکان ملاقات با فعالان و مدیران کلان فرهنگی و هنری کشور، برگزاری نشستهای مدیریت شده پرسش و پاسخ با عوامل تولید، سالن وسیع با سیستم های پخش استاندارد، امکانات رفاهی و پذیرایی مناسب و بسیاری ویژگی های دیگر که اکنون جزو ملزومات و بایدهای جشنواره فجر به حساب میاید، تا 2-3 سال قبل چیزی شبیه به رویا بود.
اگر روزگاری حتی با داشتن بلیط جشنواره و نشستن بر صندلی سینما، هنوز نمیدانستیم تا دقایقی دیگر قرار است چه فیلمی را مشاهده کنیم(!)، امروز و در سایه تغییرات بنیادین در نحوه مدیریت این آوردگاه هنری، شاهد نوعی جهش در برگزاری جشنواره فجر و بلکه هرگونه همایش و سمیناری در کشور هستیم.
4) جوان گرایی
خبری از نامهای بزرگ نیست. کیارستمی، بیضایی، تقوایی، مخملباف، کیمیایی، فرهادی و برخی دیگر غایبند. آن یکی هم که سالی یکبار از غار تنهایی فیلسوفانه خود به میان مردم جامعه اش بازمیگردد و به تحفه نچسبی از عرفانهای نوظهور مهمانشان میکند "چه خوب بود که برنمیگشت!".
اما چه باک! ایران، این خاک سرچشمه هنر، همواره مهد رویش جوانه هایی بوده که درختان تنومند و بی ثمر هیچستان را _ با همه عشوه و کرشمه های بنجلشان _ به چالش کشیده اند. جوانان در سی و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر کاری کردند کارستان؛ فضایی آفریدند که خوشبین ترین ناظران را نیز غافلگیر کرد. محصولات کم هزینه و پرمحتوی، دستان کم توقع و چشمان تیزبین این نسل نوخاسته، همه معادلات آیکونهای وطنی هالیوود را برهم زد.
این فیلمها با همه ایراداتی که به لحاظ فرم، محتوی، روایت، ریتم، کارگردانی، میزانسن و کستینگ برآنها وارد بود (و همین نقاط ضعف باعث شد که بعضا با نامهربانی هیئت داوران جشنواره مواجه شوند)، اما آنچنان امیدوارکننده و هستی بخش ظاهر شدند که از هم اکنون میتوان آینده درخشانی را برای آنها و سینمای کشور پیش بینی کرد اگر در جاده انتقاد پذیری و تعهد انقلابی باقی بمانند و "خضراء الدمن ِ" برلین، ونیز، تورنتو، لوکارنو، سن سباستین و کارلوویواری، هوش از سرشان نرباید.
5) وسعت افقها
در این دوره از جشنواره، بالاخره دوربین فیلمسازان از آپارتمان های پایتخت کنده شد و پهنای عظیمی از ایران و جهان را درنوردید و به بینندگانش این فرصت را داد که با مشاهده نماهایی بدیع (از گیلان، مازندران، خراسان، کرمان، بوشهر، خوزستان، کهکیلویه و آذربایجان گرفته تا روسیه، آلمان، ترکیه، آفریقا، عراق و افغانستان) بر پرده نقره ای، نفسی تازه کنند و با خرده فرهنگ ها و ادبیات فولکلوریک متفاوتی آشنا شوند.
گستره افقها در جشنواره سی و یکم البته تنها محدود به "حظّ بصری مبتنی بر تنوع جغرافیایی _ فرهنگی" نبود بلکه در انتخاب مضامین و نوع نگاه سینماگران به سوژه ها نیز تنوع فراوانی به چشم میخورد و مخاطب را از توجه به مفاهیم عالیه معنوی، ملی، فرامنطقه ای و فراغریزی نیز محظوظ میکرد. در فیلمهای امسال دیگر کمتر اثری از سیاه نمایی، یاس و نومیدی، خیانت، نشخوارهای شبه روشنفکری و طعنه های لوس سیاسی و جناحی یافت میشد. بسیاری از فیلمها توانستند در یک راهبرد منطقی و اصولی، بیننده را با خود بخندانند، بگریانند، بشورانند، به تفکر وادارند و درآخر او را با دلی سرشار از اشتیاق و امید، بدرقه نمایند. و مگر مخاطب بیش از این از سینما چه میخواهد؟
جشنواره فجر 91 انصافا بهاری برای سینمای خزان زده ایران بود. با اینحال کاستی ها و ایراداتی هم داشت که در آینده به آنها نیز خواهیم پرداخت ان شاء الله.